روایت عاشقی
روایت کننده: داوود زمانی آذر
حرم شلوغ بود و من در میان خیل عاشقان گم شده بودم. دوست داشتم تا کنار ضریح بنشینم و از چشمه معنویت آن فضای روحانی سیراب شوم. اما مگر در آن ازدحام زائران می شد؟چیزی به تحویل سال نمانده بود و ازدحام جمعیت هر لحظه بیشتر می شد.شلوغی به حدی بود که حتی نمی توانستی قدمی از قدم برداری. مجبور شدم در کنجی از رواق های حرمبنشینم و نگاه تشنه ام را به ضریح بدهم. سرشک السلام علیک یا سلطان خراسان...
ما را در سایت السلام علیک یا سلطان خراسان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1kabotaranereza4 بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:46